اسامی اسرای کربلا و آنچه بر آنان گذشت!
گر
چه يزيد،اهل بيت امام حسين«ع»را براى ترساندن مردم ديگر اسير كرد و شهر
به شهر با خفت و خوارى گرداند،ولى اين دودمان عزت و آزادگى،از«اسارت»هم
بعنوان سلاحى در مبارزه با باطل و افشاى چهره دشمن استفاده كردند و با
خطبه ها و سخنرانيهاى بيدارگرشان حيله دشمن را نقش بر آب كردند.خطابه هاى
زينب كبرى و امام سجاد«ع»ودختر امام حسين«ع»در كوفه و شام،نمونهاى
از«مبارزه در اسارت»بود.حضرت زينب،حتى در مجلس يزيد و پيش روى او به اين
اسير گرفتن و عمل ظالمانه و خارج از دين اواعتراض كرد:«اظننتيا يزيد حيث
اخذت علينا اقطار الارض و آفاق السماء،فاصبحنانساق كما تساق الاسارى ان بنا
على الله هوانا...امن العدل يابن الطلقاء تخديرك حرائركو امائك و سوقك
بنات رسول الله سبايا قد هتكتستورهن و ابديت وجوههن تحدوبهنالاعداء من
بلد الى بلد و يستشرفهن اهل المناهل و المعاقل...»
مىتوان گفت امام
حسين«ع»با تدبير و حسابگرى دقيق،زنان و فرزندان را همراه خودبه كربلا
برد،تا راوى رنجها و گزارشگر صحنههاى عاشورا و پيام رسان خون شهيدانباشند
و سلطه يزيدى نتواند بر آن جنايت عظيم،پرده بكشد يا قضايا را به گونهاى
وانمودكند.از اين رو،وقتى ابن عباس به سيد الشهدا گفت چرا زنان و كودكان را
به عراق مىبرى،پاسخ داد:«قد شاء الله ان يراهن سبايا...» خدا خواسته كه
آنان را اسير ببيند.اين اشاره بههمان برنامه حساب شده است.
به گفته
مرحوم كاشف الغطاء:اگر حسين و فرزندان اوكشته مىشدند،ولى آن سخنرانيها و
افشاگريهاى اهل بيت در آن موقعيتهاى حساس نبود،آن آثار و اهدافى كه امام
حسين در واژگون ساختن حكومت يزيدى داشت محقق نمىشد.
اسارت اهل بيت با
آن وضع رقت بار،عواطف مردم را به نفع جبهه حق و به زيانحكومتيزيد
برانگيخت و سخنان زينب و سجاد«ع»در طول اسارت،لذت پيروزىنظامى را در
ذائقه يزيد و ابن زياد،چون زهر، تلخ ساخت و جلوى تحريف تاريخ راگرفت و به
بازماندگان و خانوادههاى شهدا درس داد كه شهيدان با خونشان و
بازماندگانبا رساندن پيام خون،بايد حق را يارى كنند،شهيدان كارى حسينى
كنند و ماندگان،كارىزينبى!اسارت،هرگز به معناى تسليم شدن و انگيزه و هدف
را فراموش كردن نيست.
زينب«س»قافله سالار كاروان اسارت
بود و مردانه و صبورانه،آن دوران تلخ را به پايان رساند.
زينب«ع»
زينب
كبرى سلام الله عليها،پيامبر خون شهداى كربلا و همراه حسين«ع»در
نهضت خونين عاشورا.حضرت زينب،دختر امير المؤمنين و فاطمه زهرا«ع»در سال
پنجم هجرى،روز 5 جمادى الاولى در مدينه،پس از امام حسين«ع»به دنيا آمد.از
القاب اوست:عقيله بنى هاشم، عقيله
طالبيين،موثقه،عارفه،عالمه،محدثه،فاضله،كامله،عابده آل على.زينب را
مخفف«زين اب»دانسته اند،يعنى زينت پدر.
امام حسين«ع»هنگام
ديدار،به احترامش از جا برمىخاست.زينب كبرى،از جدشرسول خدا و پدرش امير
المؤمنين و مادرش فاطمه زهرا«ع»حديث روايت كرده است.
اين بانوى بزرگ،
داراى قوت قلب،فصاحت زبان،شجاعت،زهد و ورع،عفاف وشهامت فوق العاده بود.
شوهرش، عبد الله بن جعفر(پسر عموى خودش)بود.از اين ازدواج،دو پسر حضرت زينب
به نامهاى محمد و عون،در كربلا به شهادت رسيدند.
وقتى امام
حسين«ع»پس از امتناع از بيعت با يزيد،از مدينه به قصد مكه خارج شد،زينب
نيز با اين دو فرزند،همراه برادر گشت.در طول نهضت عاشورا،نقش
فداكاريهاىعظيم زينب، بسيار بود.سرپرست كاروان اسيران اهل بيت و مراقبت
كننده از امامزين العابدين«ع»و افشاگر ستمگرىهاى حكام اموى با خطبههاى
آتشين بود.زينب،همدختر شهيد بود،هم خواهر شهيد،هم مادر شهيد،هم عمه
شهيد.پس از عاشورا و در سفراسارت،در كوفه و دمشق، خطابههاى آتشينى ايراد
كرد و رمز بقاى حماسه كربلا وبيدارى مردم گشت.پس از بازگشت به مدينه نيز،در
مجالس ذكرى كه براى شهداى كربلاداشت،به سخنورى و افشاگرى مىپرداخت.وى
به«قهرمان صبر»شهرت يافت.
در سال 63 و به نقلى 65 هجرى درگذشت.قبرش در زينبيه(در سوريه كنونى)است.
برخى
نيز معتقدند مدفن او در مصر است.در كتاب«خيرات الحسان»آمده است:درمدينه
قحطى پيش آمد.زينب همراه شوهرش عبد الله بن جعفر به شام كوچ كردند و
قطعهزمينى داشتند.زينب در همانجا در سال 65 هجرى در گذشت و در همان مكان
دفن شد.
صبح ازل طليعه ايام زينب است پاينده تا به شام ابد نام زينب است در راه دين لباس شهامت چو دوختند زيبنده آن لباس بر اندام زينب است
بارزترين
بعد زندگى حضرت زينب،همان پاسدارى از فرهنگ عاشورا بود كه باخطابههايش،
پيام خون حسين«ع»را به جهانيان رساند.در اين زمينه،نوشتهها وسرودههاى
بسيارى است،از جمله
زينبين
دو
زينب.اصطلاحا به حضرت زينب و حضرت ام كلثوم،دختران امير المؤمنين«ع»
گفته مىشود كه در كربلا حضور داشتند.اين كلمه از باب تغليب يك اسم بر
ديگرى است، آنگونه كه به امام حسن و امام حسين هم«حسنين»گفته مىشود.
زينبيه
جايى
كه به حضرت زينب«ع»منسوب باشد.آنگونه كه به جاى منسوب به
امامحسين«ع»، «حسينيه»گفته مىشود.مكانهايى كه با اين عنوان و به ياد
حضرت زينب درشهرهاى مختلف مىسازند و براى برپايى محفلهاى عزادارى يا مجالس
دينى براى بانوان،و گاهى هم به عنوان دار الايتام مورد استفاده قرار
مىگيرد،از آن جهت كه آن بانوىقهرمان،پس از عاشورا يتيمان ابا عبد الله
الحسين«ع»را در سفر اسارت سرپرستى ونگهدارى مىكرد.مرقد زينب
كبرى«ع»نيز كه در شام قرار دارد به همين نام«زينبيه» شهرت دارد كه تا
دمشق مقدارى فاصله دارد و زيارتگاه عاشقان عترت پيامبر«ص»است. البته در
مورد مدفن حضرت زينب،اقوال ديگرى نيز وجود دارد.
شام غريبان
در
لغت،به معناى شب مردم غريب و از يار و ديار دور افتاده است،شام مسافران
كهوحشتناك مىباشد.شام غريبان گرفتن:زارى كردن به درد،چنانكه بر وفات كسى
گريستنو غم نمودن. شب اول وفات كسى براى خانواده آن كس،شب يازدهم محرم و
عزادارىبعد از آن شب. در اصطلاح،به مراسم سوگوارى شبانه در شب يازدهم محرم
گفتهمىشود كه مردم به صورت دو گروه مجزا،پس از غروب آفتاب عاشورا در
مسجدها وتكيهها،با خواندن نوحههاى غمگين،ياد اسراى اهل بيت را گرامى
مىدارند.اين برنامه،اغلب با در دست داشتن شمعهايى و در شب تاريك يازدهم
محرم انجام مىگيرد و بيشتراز كودكان و نونهالان در اين سوگوارى تمثيلى
استفاده مىشود.ياد كردى است از آوارگىاهل بيت امام حسين«ع»و كودكان باز
مانده از شهداى كربلا كه در غروب عاشورا،بىپناه ودرمانده،در ظلمت
اندوهبار شب،در دشت و بيابان كربلا به سر آوردند.در اين شب،«مراسمى ساده و
غمانگيز بر پا مىشود و عزاداران با لباسهاى سياه و شمعى افروخته دردست
گرفته،كاه بر سر مىپاشند و نوحههاى غمانگيز مىخوانند و دسته دسته در
معابرحركت مىكنند و هر چند قدم،مدتى مىنشينند و مىگريند،آرام و غمناك.در
اين مراسمبكلى سينه زنى نمىشود و علم و بيرق نيز حركت داده نمىشود».
شام
شام
به سرزمين منطقه سوريه،فلسطين،لبنان،اردن و اطراف آنها گفته مىشده است.
شامات هم مىگويند.اين سرزمين در صدر اسلام فتح شد و معاويه در دوره عثمان
والىآنجا بود و امويان از آن پس بر آن منطقه استيلا يافتند و از حكومت
مشروع على«ع»سربرتافتند. دمشق،پايتخت امويان بود.يزيد هم آنجا حكومت
مىكرد.
از سرزمين شام در روايات، نكوهش شده و ائمه از آن به بدى ياد
كردهاند.اهل شامبويژه در عهد معاويه،با على دشمنى بسيار مىكردند و از
جمله علل آن تبليغات گستردهمعاويه و امويان بر ضد على«ع»و بنى هاشم بود و
چون در آن منطقه نفوذ و استيلا داشتند،افكار را بر ضد اهل بيت،منحرف
مىساختند و بذر دشمنى آنان را در دلها مىپراكندند.دردورههاى بعد هم ميان
شاميان و عراقيان خصومت و ناسازگارى ادامه يافت و شهرها ومردم عراق،اغلب
زير بار حكومت دمشق نمىرفتند.سرهاى مسلم بن عقيل و هانى راپس از شهادتشان
به شام كه مقر حكومتيزيد بود فرستادند.
اهل بيتسيد الشهدا«ع»پس از
واقعه كربلا كه به اسارت دشمن در آمدند،ابتدا به كوفهو از آنجا به شام
برده شدند و چند روزى در دمشق اقامت كردند.ديدارشان با يزيد دردار الخلافه
در همين شهر بود كه حضرت زينب و امام سجاد«ع»در بارگاه يزيد خطبهخواندند و
يزيد را رسوا ساختند.
قبر حضرت زينب و رقيه كه هر دو بصورت حرم
وزيارتگاه شيعه است،در شام است.قبر رقيه نزديك مسجد جامع دمشق و حرم
حضرتزينب در زينبيه،بيرون از دمشق است. (3) سفر به شام براى اهل
بيتحسين«ع»بسيار تلخ ومصيبتهاى دوران اسارت در اين ديار،برايشان از
سختترين مصيبتها بوده است.وقتى ازامام سجاد پرسيدند:در سفر كربلا، سختترين
مصيبتهاى شما كجا بود،سه بار فرمود: «الشام،الشام،الشام».
خار مغيلان
خار
درخت«ام غيلان»،ام غيلان درختخار دارى است كه در باديه مىرويد كه
گاهىبه اندازه درختسيب يا كوچكتر مىشود. در مرثيهها چنين گفته مىشود
كه پس ازشهادت امام حسين«ع»و حمله دشمن به خيمهها و به آتش كشيدن
آنها،كودكان آوارهدشت و بيابان شدند و دو كودك در بيابان،دور از جمع اهل
بيت،گم شدند و شب زير خارمغيلان پناه گرفتند و جان باختند. در منابع معتبر
تاريخى چنين چيزى نيامده است.
دير راهب
نام محلى در سرزمين
شام،كه اسيران اهل بيت از آن گذشتند.در اين سفر،كه اسرا بههمراه نيروهاى
يزيدى به شام برده مىشدند،سرهاى شهدا نيز همراه قافله بود.در يكى
ازمنزلگاههاى راه،به محلى رسيدند به نام«قنسيرين»كه راهبى در ديرى به
عبادت مشغولبود.نگاه راهب از صومعه به سر مطهر امام حسين«ع»افتاد كه نور
از آن به آسمانمىرفت.با ديدن اين صحنه،ده هزار درهم به نگهبانان سر داد و
آن سر را آن شب نزدخود در صومعه نگهداشت.شب هنگام،راهب از آن سر
مقدس،شگفتيها و كراماتى ديد وبه بركت آنها مسلمان شد. به گفته نير تبريزى:
دير ترسا و سر سبط رسول مدنى واى اگر طعنه به قرآن زند انجيل و زبور
اين دير،هم اكنون در منطقه راه سوريه به لبنان موجود است و بر يك بلندى مشرف بهجاده قرار دارد.
رقيه
دختر
سه چهار ساله ابا عبد الله الحسين«ع»كه در سفر كربلا همراه اسراى اهل
بيتبوده و در شام،شبى پدر را به خواب ديد و پس از بيدار شدن بسيار گريست و
بىتابى كردو پدر را خواست.خبر به يزيد رسيد.به دستور او سر مطهر امام
حسين«ع»را نزد او بردندو او از اين منظره بيشتر ناراحت و رنجور شد و همان
روزها در خرابه شام(كه محلاقامت موقت اهل بيت بود)جان داد. البته در باره
اين دختر و شهادتش،ميان مورخين نظرواحدى وجود ندارد.
خردسالى اين دختر
و عواطفى كه نام و يادش و كيفيت جان باختنش و مدفن اوبر مىانگيزد شگفت
است و شيعيان به او علاقه خاصى دارند.محل دفن او كنار يكبازارچه قديمى و
با فاصله از مسجد اموى در دمشق قرار دارد و چندين بار تعمير شدهاست.آخرين
تعمير و توسعه در سال 1364 شمسى از سوى ايران آغاز شد و پس از چندسال به
پايان رسيد. اينك حرمى بزرگ و باشكوه براى آن دختر خردسال بزرگوار وجوددارد
كه زيارتگاه دوستداران اهل بيت است.
از بهر ياد بود از اين نهضت بزرگ در شهر شام،دختركى را گذاشتيم تا دودمان دشمن ظالم فنا شود آنجا رقيه را به حراست گماشتيم
ساربان
روايتشده
است:يكى از شتربانان كاروان حسينى پس از شهادت امام،به طمعبرداشتن بند
زير جامه آن حضرت،دوباره به مقتل آن امام بازگشت و آن حضرت را سربريده و
خونين يافت. دست برد تا آن بند را بردارد،كه دست امام برآمد و بر دست او زد
ومانع شد.كاردى در آورد و انگشتيا دستحضرت را بريد تا آن بند را
برگيرد.امامدست چپ را برآورد،دست چپ را هم بريد. اين شخص،بعدا چهرهاش
سياه شد و درراه مكه فرياد برمىآورد كه:«ايها الناس!دلونى على اولاد
محمد». نام او را«بريدة بنوائل»گفتهاند.اين قضيه به صورتهاى ديگر هم در
برخى كتب نقل شده است، از جملهدر باره كسى به نام ابحر بن كعب،كه لباس از
تن آن حضرت درآورد و او را عريان نهاد. بعدا دستانش مثل دو چوب خشك،خشكيد.
(4) اما نمىتوان به صحت آنها اطمينان يافت. در نقلها،گاهى قضيه انگشت و
انگشتر هم آمده است و اينكه،بجدل بن سليم انگشت را باانگشتر قطع كرد و
انگشتر را به غارت برد.
اسراى اهل بيت«ع»
بازماندگان كاروان
شهادت را،پس از عاشورا به اسارت گرفته،به كوفه،سپس به شامبردند.
اسيران،تعدادى از دودمان پيامبر«ص»بودند،برخى هم همسران يا فرزندانشهداى
ديگر كربلا.زنان بنى هاشم به شام برده شدند و از آنجا به مدينه باز
گشتند.برخىاز زنان غير بنى هاشم به خاطر وساطت بستگان خود از اسارت رها
شده،در كوفه ماندگارشدند و به قبيله خود پيوستند.
در منابع تاريخى و
تعبيرات روايى و اشعار،از آنان به نام«سبايا»و«اسارى»ياد شده است.به
اسيرى گرفتن افرادى از اهل بيت«ع»هم بر خلافمقررات جنگهاى اسلامى بود،
هم جسارت و توهين به رسول الله«ص»به شمار مىآمد.اما امويان بر اساس
كينهاى كه از عترت پيامبر خدا داشتند،چنان كردند.اين گستاخى درحق عترت
پيامبر خدا ريشه در همان سقيفه و زير پا گذاشتن سخن آن حضرت داشت. بهقول
نير تبريزى:
دانى چه روز دختر زهرا اسير شد؟ روزى كه طرح بيعت«منا امير»شد.
حضرت
زينب و حضرت سجاد«عليهما السلام»دو چهره بارز آن جمع بودند و بانطقها و
خطابههاى خويش،امويان را رسوا و شهداى كربلا را معرفى كردند.
اسامى
اسراى كربلا از اهل بيت و ديگران(طبق آنچه در منتخب التواريخ آمده است)
چنين است: امام زين العابدين«ع»،امام محمد باقر«ع»(چهار ساله)،محمد بن
حسين بنعلى،عمر بن حسين،حسن بن حسين،زيد بن الحسن المجتبى،عمر بن الحسن
المجتبى(مجروح شد و به كوفه بردند) محمد بن عمر بن الحسن المجتبى.
اما
از بانوان:زينب كبرى«ع»،ام كلثوم،فاطمه،رقيه،صفيه،ام هانى(اين 6 نفر
ازدختران على«ع»بودند)فاطمه دختر امام حسين،سكينه دختر امام حسين،دخترى
كهمىگويند در خرابه شام جان داد،رباب همسر امام حسين،شاه زنان همسر امام
سجاد،مادر محسن فرزند سيد الشهدا(اين فرزند در راه شام سقط شد)دختر مسلم بن
عقيل،فضه كنيز فاطمه«ع»،يكى از كنيزان امام حسين،مادر وهب بن عبد
الله.نسبت به برخى ازاين 25 نفر،نقلهاى ديگر هم وجود دارد و همه مورد اتفاق
نيست.
دار الخلافه
در پايتختحكومت،قصرى كه محل سكونتخليفه
بود،دار الخلافه گفته مىشد،جاى اقامت پادشاه.به خود شهرى هم كه خليفه يا
پادشاه در آنجا بود،دار الخلافه گفتهمىشد.دار الحكومه هم به همان معنى
بود. يزيد،پس از كشتن امام حسين«ع»و به اسارت در آوردن اهل بيت او،براى
به رخكشيدن اين پيروزى به مردم بار عام و اذن عمومى داد و قصر پر از
جمعيتشد.آنگاهاسراى اهل بيت را كه با طناب،آنان را به هم بسته بودند،با
وضعى اهانت آميز وارد مجلسيزيد كردند. دار الخلافه يزيد،نزديك مسجد جامع
دمشق بوده است.
يزيد بن معاويه
خليفه جنايتكار اموى كه فاجعه
كربلا به دستور او پديد آمد.وى در سال 25 هجرىتولد يافت. جوانى
ميگسار،سگباز و اهل بوزينه بازى و عياشى بود. چون معاويه مرد،بااو به عنوان
خلافت بيعت كردند.معاويه پيش از مرگش از بسيارى بيعت بر وليعهدى اوگرفته
بود.يزيد انديشههاى الحادى داشت و به مبدا و معاد بى عقيده بود.بى بند و
بار واهل عيش و طرب بود.در زمان او فسق و فجور به واليان هم گسترش يافت و
آوازه خوانىدر مكه و مدينه آشكار شد و مردم به شرابخوارى علنى پرداختند.
سيد
الشهدا«ع»وقتى با اصرار وليد و مروان براى بيعت با يزيد مواجه شد به فسق
اوشهادت داد و فرمود:«يزيد رجل فاسق شارب الخمر قاتل النفس المحترمة معلن
بالفسق ومثلى لا يبايع مثله».يزيد،مردى فاسق،شرابخوار،آدم كش است كه
آشكارا گناه مىكند وكسى همچون من با كسى مثل او بيعت نخواهد كرد.
اين
شناختسيد الشهدا«ع»از يزيد،سابقه داشت.حتى روزى در يك جلسه،آنحضرت در
پاسخ معاويه كه از يزيد ستايش كرد،برخاسته،زشتيها و مفاسد يزيد را برشمرد و
به معاويه به خاطر بيعت گرفتن از اين و آن براى پسرش يزيد،اعتراض كرد.
يزيد
نيز همچون پدرش،به حيف و ميل بيت المال و كشتن انسانهاى با ايمان و
ايجادفساد و مفاسد در دستگاه حكومت پرداخت.به والى مدينه نوشت كه به زور
ازسيد الشهدا«ع»بيعت بگيرد و اگر نپذيرفت،گردن او را بزند.براى سركوبى
هواداران امامحسين«ع»كه با مسلم بن عقيل در كوفه بيعت كرده بودند، «ابن
زياد»را به ولايت كوفهگماشت و به كشتن امام فرمان داد.«ابن جوزى»در باره
او گفته است: «چگونه قضاوتمىكنيد در باره مردى كه سه سال حكومت كرد،در
سال اول حسين«ع»را به شهادترساند و در سال دوم مردم مدينه را دچار
وحشتساخت و مدينه را براى لشكريان خودمباح گرداند و در سال سوم،خانه خدا
را با منجنيق سنگباران كرد و ويران ساخت.» كهاشاره به حادثه كربلاست
و«واقعه حره»كه مردم مدينه در سال 63 هجرى بر ضد والى قيامكردند و او و
ديگر امويان را از شهر بيرون نمودند و اين پس از آن بود كه فساد و آلودگى
وجنايات يزيد بر آنان آشكار شد.يزيد هم مسلم بن عقبه را با لشكرى براى قتل
عام مردمفرستاد.در سال 64 هجرى نيز همان سپاه براى سركوب قيام عبد الله بن
زبير به مكه هجومبردند و به مسجد الحرام و حرم خدا با منجنيق حمله
كردند.كعبه و مسجد الحرام سوخت وويران شد و عدهاى كشته شدند.
ننگها و
آلودگيهاى يزيد،بيش از آن است كه در اينمختصر بگنجد. مدت حكومتيزيد،سه
سال و هشت ماه بود و در سال 64 در«حوارين»از اطراف دمشق مرد و در«باب
الصغير»دمشق دفن شد.
خرابه شام
پس از خطبه زينب«ع»در مجلس
يزيد كه اوضاع را بر ضد او متحول ساخت،يزيدناچار اهل بيت را در خرابهاى بى
سقف جاى داد.آنان سه روز در آن خرابه بودند و برحسين«ع»نوحه و عزادارى
مىكردند.
رقيه،دختر خردسال امام حسين«ع»نيز درهمانجا پدر را در خواب
ديد و پس از بيدارى گريه سر داد و سر سيد الشهدا را برايشآوردند و با
ديدن آن صحنه مرغ جانش پر كشيد و جان داد.
مدفن رقيه نيز همانجاستكه بعدها حرمى برايش ساختند. (اين مساله از نظر محققان مورد بحث و تشكيك قرارگرفته است.)
زهراى
حزين ز گرد راه آمده بود جبريل،غمين و عذر خواه آمده بود در كنجخرابه،در
ميان طبقى خورشيد،به مهمانى ماه آمده بود جغد دلم خرابه شام آرزو كند تا با
سه ساله دختركى گفتگو كند آن كعبهاى كه قبله ارباب حاجت است حاجت
رواست،هر كه به آن قبله رو كند.
بازار شام
بازارى است واقع در
شهر دمشق،كه نزديك مسجد جامع شهر بوده است.بقاياى آنرا امروز«بازار
حميديه»مىنامند.«معروف است كه پس از حادثه عاشورا،ابن زيادخاندان حضرت
سيد الشهدا را اسير نمود و آنان را از كوفه به شام گسيل داشت.يزيددستور داد
تا شهر شام را آينه بندى و چراغانى كرده،خاندان امام حسين«ع»را در كوچه
وبازار بگردانند.از جمله جاهايى كه اسيران را عبور دادند،همين بازار شام
بود كه براىديدار اسراى خاندان نبوت«ص»، جمعيت زيادى در دو طرف بازار صف
كشيده بودند.
اين بازار امروزه حدود پانصد متر طول و ده متر عرض
دارد،در دو طبقه و تاريخ بناى آنبه عصر عثمانى مىرسد...آغاز بازار
شام،خيابانى عريض،واقع در غرب بازار و پايان آنمحوطه مقابل مسجد اموى
است...فاصله آخرين ستون تا محوطه مقابل در غربى مسجداموى حدود سى متر است و
ظاهرا اسراى خاندان عصمت و نبوت از همين درب اصلىمسجد اموى وارد مسجد
گشتند...»
مشهد راس الحسين«ع»
حرم و بقعهاى كه مدفن سر مطهر
سيد الشهداست،يا مكانى كه سر آن حضرت به آنجاهم برده شده است.به اين
نام،دو محل يكى در شام و ديگرى در مصر وجود دارد.در شامدر عسقلان مسجدى
بزرگ و ضريحى عظيم است كه مردم آنجا را زيارت كرد تبركمىجستند. (42) به
نوشته سيد محسن امين:محلى در كنار مسجد جامع اموى در دمشق،كهگويا محل
نگهدارى سر مطهر سيد الشهدا در ايام يزيد بوده و در خزانه آن ملعون
نگهدارىمىشده است.
وى همچنين مىنويسد:(در سفرنامه خويش)در
مصر،زيارتگاه با شكوهو مقدسى است كه مردم مصر،معتقدند سر ابا عبد الله
الحسين در آنجا مدفون است وخلفاى مصر،آن را از شهر عسقلان(در فلسطين)آورده و
طى مراسمى در مصر دفنكردهاند.در همين زمينه در«اعيان
الشيعه»مىنويسد:بنا به قول برخى،يكى از خلفاىفاطمى در مصر،مامورانى به
عسقلان(بين مصر و شام)فرستاد و سرى را برايش آوردندو گفت كه سر
حسين«ع»است.آن را به مصر آوردند و در محلى كه الآن به نام مشهد يامسجد
راس الحسين معروف است دفن كردند.مردم مصر به اين محل علاقه نشانمىدهند و
زن و مرد دسته دسته به زيارت آن مىروند و مراسم دعا و تضرع در
آنجامىگيرند.البته در اين كه آن سر،سر امام حسين«ع»بوده، ترديد وجود
دارد. اين مسجد،اكنون نيز در قاهره وجود دارد،محل تجمع و مركز محافل دينى و
قرآنى،بويژه در شبهاىماه رمضان است و در ميلاد امام حسين«ع»هزاران نفر
آنجا گرد مىآيند و حتى دستتوسل به سوى خداى حسين«ع»دراز كرده و به بركت
آن مكان،بيماران و گرفتاران شفا ونجات مىيابند.
باب الصغير
به
معناى در كوچك.مقبرهاى است در دمشق كه گويند سر مطهر حضرت عباس وعلى
اكبر«ع»و حبيب بن مظاهر در آنجا مدفون است.بعضى هم گفتهاند كه مدفن 17
سراز سرهاى شهداى كربلا است.ضريحى بر آن ساختهاند و نام تعدادى از شهداى
كربلا برآن نقش بسته است.برخى قبر عبد الله بن جعفر(همسر زينب كبرى)را هم
آنجا مىدانند.
مؤلف«اعيان الشيعه»،دفن سرهاى آن سه بزرگوار را در آن
محل پذيرفتنى مىداند ومىگويد: چون سرها را به شام برده،اين طرف و آن طرف
گرداندند و هدف يزيد كه اظهارپيروزى و نيز خوار كردن صاحبان آنها بود،چون
اين كار انجام شد،طبيعى است كههمان جا دفن شده باشد و محلش محافظتشود.
سكينه
دختر
بزرگوار سيد الشهدا«ع»،كه در علم،معرفت،ادب،توجه به حق و
جذبهپروردگار،كم نظير و مورد توجه خاص پدرش ابا عبد الله
الحسين«ع»بود.نام اصلى او راآمنه،امينه،اميمه يا امامه هم نوشتهاند.لقب
سكينه(يا سكينه)از طرف مادرش«رباب»بهاو داده شد.او كه خواهر«على اصغر»هم
بود،در كربلا حضور داشت و در عاشورا،سناو حدودا ده تا سيزده سال بوده
است.اين را از آنجا گفتهاند كه امام حسين«ع»روزعاشورا به او لقب«خيرة
النسوان»(برگزيده زنان)داده است و اين با كودك بودنشنمىسازد.شرح آنچه به
مصيبتهاى او در حادثه كربلا مربوط مىشود،در كتابهاى مقتل(ازجمله در نفس
المهموم)آمده است.روز عاشورا،چون سيد الشهدا«ع»هنگام وداع بااطفال و
زنان،ديد كه دخترش سكينه از زنان كنار گرفته و در حال گريستن است،به او
فرمود: سيطول بعدى يا سكينة فاعلمى منك البكاء اذا الحمام دهانى لا تحرقى
قلبى بدمعك حسرة ما دام منى الروح فى جسمانى فاذا قتلت فانت اولى بالذى
تاتينه يا خيرة النسوان
اين دختر بزرگوار،كه به تعبير شيخ عباس
قمى«زنى با حصافت عقل و اصابت راى وافصح و اعلم مردمان به زبان عرب و شعر و
فضل و ادب»بوده است، پس از بازگشت ازسفر كوفه و شام،در خانه پدر خود،تحت
كفايت امام سجاد«ع»قرار گرفت.وى،محضرسه امام(امام حسين، امام سجاد و امام
باقر)عليهم السلام را درك كرد.نوشتهاند:خانهاشمركز تجمع شعرا و محل
مناقشه و بحث و نقد ادبى بود.به شاعران بزرگ همچون فرزدقو جرير،صله عطا
مىكرد. سكينه به زنى مصعب بن زبير در آمد و پس از قتل او،زوجهعبد الله بن
عثمان گرديد و پس از مرگ او،زيد بن عمر با وى ازدواج كرد،ولى زيد،بهتوصيه
سليمان بن عبد الملك او را طلاق گفت.
سكينه همچنان در مدينه
مىزيست،تاآنكه در پنجم ربيع الاول سال 117 هجرى در زمان هشام بن عبد الملك
پس از هفتاد سال،در مدينه در گذشت. قبر او نيز در مدينه است.
غارت خيمهها
پس
از شهادت حسين بن على«ع»،سپاه عمر سعد به خيمههاى اهل بيتحمله كردندو
به غارت پرداختند.زنان و كودكان در صحرا پراكنده شدند،گريان و داغدار و
صيحه زنانو استغاثه كنان.پس از آن خيمهها را آتش زدند.مقنعه از سر زنان
كشيدند،انگشتر ازانگشتها بيرون آوردند و گوشواره از گوشها و خلخال از پاها.
حتى فاطمه دختر امامحسين«ع»نقل كرده كه به خيمه ما ريختند و من دخترى
كوچك بودم،با گريه خلخال ازپايم در مىآوردند. گفتم:اى دشمن خدا چرا گريه
مىكنى؟گفت:براى اينكه دختر پيامبررا غارت مىكنم.گفتم: غارت
مكن.گفت:مىترسم ديگرى بيايد و اينها را درآورد!
گوشواره
پس از
شهادت امام حسين«ع»،سپاه كوفه به خيمهها حمله كرده،ضمن به آتشكشيدن
آنها، هر چه در خيمهها بود غارت كردند و از گوشها و پاهاى اطفال،گوشواره
وخلخال بيرون آوردند.
از فاطمه صغرى،دختر امام حسين«ع»نقل شده است كه
پس ازشهادت امام،يكى از سواران سپاه عمر سعد به طرف او كه جلوى يكى از
خيمهها ايستادهبوده،حملهور مىشود و با نيزه بر او ضربتى مىزند كه بر
زمين مىخورد،آنگاه گوشوارهاز گوشش مىكند و خون جارى مىشود.
در باره ام كلثوم نيز چنين نقل شده است«حتىافضوا الى قرط كان فى اذن ام كلثوم اخت الحسين«ع»فاخذوه و خرموا اذنها».
ماخذ: فرهنگ عاشورا -استاد جواد محدثي